فال روزانه چهارشنبه 22 خرداد 1398 | |
---|---|
فال روز متولدین فروردین: شما امروز برنامه کاری خاصی دارید ولی احتمالا این برنامه شما را از رسیدن به اهداف تان باز نمیدارد. ممکن است کارهای سخت گیرانه شما به نظر دیگران وسواسی برسد، اما شما قادر خواهید بود که حتی اگر آسان گیر هم نباشید این گونه جلوه کنید. اگرچه احتمالا تصمیمات استوار شما اکنون به نفع تان عمل خواهى کرد، عاقل باشید و بدانید که کی باید در روزتان از آن بهره بگیرید. زمان به آن سرعتی که شما فکر میکنید بسرعت نمیگذرد. | |
فال روز متولدین اردیبهشت: سرسختی و لجاجت تان میتواند به شما کمک کند تا امروز این درگیری را به نفع خود تمام کنید، اما احتمالا بهای زیادی را برای آن پرداخت میکنید. پیروزی شما یک موفقیت توخالی است اگر احساسات و عواطف بر شما چیره شوند. برای موقعیت خود یک دلیل متقاعد کننده بیاورید، اما بعد باید مشتاق باشید که روش خود را تغییر داده و در میان راه به دیگران ملحق شوید. | |
فال روز متولدین خرداد: شما این توانایی را دارید که حقیقت را بوسیله انتخاب درست کلمات تان دست کاری کنید. شما بسیار باهوش هستید و میتوانید حتی بدون اینکه متوجه باشید نظرات دیگران را تغییر دهید. متاسفانه، ممکن است از تاثیر خود کاملا آگاه نباشید. شما میتوانید تاثیر مثبتی بر دیگران داشته باشید، بنابراین قبل از اینکه دهان تان را باز کنید و حرفی بزنید درباره چیزی که میخواهید بگویید کاملا بیندیشید. | |
فال روز متولدین تیر: ممکن است آماده باشید که با بیان کردن درست و دقیق احساسات تان به دیگران اجازه دهید دقیقا بدانند که شما چه فکر میکنید. اما اینها احساسات کاملا پیچیدهای هستند، پس آسان نیست که بخواهید آنها را کنترل کنید. آنها با خود جذابیتهای خیالی بسیاری دارند، تمایلات و ترسها، و هیچ کسی نمیتواند اختلاف بین آنها را متوجه شود. با این وجود، ریسک کردن و استفاده از تجربیات تان میتواند بین شما و تاثیر اعمال اخیرتان مانع ایجاد کند. | |
فال روز متولدین مرداد: امروز شما قادرید که نیمه خوب هر اتفاقی را ببینید، حتی در موقعیتی که دیگران فکر میکنند موقعیتی بسیار پیچیده است. این به معنی این نیست که شما آنها را انکار میکنید؛ بلکه تنها این است که شما میتوانید در یک زمان واقع بین و خوش بین باشید. این قابلیت به شما امتیاز خاصی میدهد که شما را از همکاران تان متمایز میکند، به خاطر اینکه آنها بیشتر مشتاقند که از روش شما پیروی کنند. چرا که میبینند شما طرحی واقعا عملی دارید که همه چیز را امکان پذیر میسازد. | |
فال روز متولدین شهریور:سیاره حاکم شما عطارد امروز فاصله زیادی با ژوپیتر ایجاد میکند، به شما این امکان را میدهد که استعداد و هوش خود را بکار گرفته و راه خود را از گوشه تاریکی شروع کنید. در یک نگاه ممکن است نگران شوید که دارید در راهی میروید که شما را به دام بیندازد. اما بعد از بررسیهای دقیق، میفهمید که میتوان این موقعیت را به فرصتی تبدیل کرد که قدرت مثبت اندیشی تان را به دیگران اثبات کند. اجازه ندهید تا موانع شما را از راه تان بازدارند؛ برعکس از آنها برای تقویت نیروی تان استفاده کنید. | |
فال روز متولدین مهر: با وجود اینکه ممکن است در رابطه با رابطه اخیری که دارید امیدوار باشید، احساسات تان تحریک شده است و باعث شده تا هر اتفاقی که امروز میافتد را بسیار مهمتر فرض کنید. شما ترجیح میدهید تا اکنون ملودرامهای زندگی تان را به حداقل برسانید، اما به نظر میرسد آنها شما را هر کجا که میروید تعقیب میکنند. به جای تلاش برای جلوگیری از اینکار،سعی کنید دریچه قلب تان را باز بگذارید تا احساسات خود را بیان کرده و از این طریق به آرامش برسید. | |
فال روز متولدین آبان: دیدار ماه از نشان شما نشان دهنده این است که تا دو روز احساسات شما شدت مییابند، با این حال تغییراتی که در حال تجربه کردن شان هستید میتواند مهم بماند. ممکن است در رابطه با ناشناختهها هراسان باشید و با چسبیدن به عادات یا رابطههای قدیمی به آن واکنش نشان دهید اما آ نها دیگر نیاز شما را تامین نمیکنند. اما این درباره این نیست که دیگران را نادیده بگیرید و نسبت به احساسات شان بی اعتنا باشید؛ بلکه باید روشی اتخاذ کنید که نیروی تان را تقویت کنید تا منجر به تکامل شما شود. | |
فال روز متولدین آذر: ممکن است این روزها با شخصی از نزدیکان تان احساس ناراحتی کنید اگر چه ممکن است این احساس پریشانی و اضطراب مستقیما به این شخص ربطی نداشته باشد. در واقع شما ممکن است از هر کسی که حد و مرزهای احساسی تان زیر پا بگذارد احساس ناراحتی کنید. ممکن است دوست داشته باشید که در وهله اول احساسات تان را برای خودتان نگاه دارید اما بعداز ظهر شرایطی پیش خواهد آمد که مجبور میشوید احساسات خود را با دیگران در میان بگذارید. | |
فال روز متولدین دی: امروز دیگران به شما توانایی و نیرویی میدهند؛ بدون اینکه حتی خودشان بفهمند چه کمکی به شما کرده اند! البته این موضوع به این معنی نیست که آنها کار خاصی میکنند، فقط این را بدانید که وقتی که نیاز به کمک داشتید میتوانید به آنها تکیه کنید، به خاطر اینکه کاملا مشخص است که دوستان تان در موقع لزوم حتما یاری تان خواهند کرد. خوشبختانه، احتمالا شما امروز نیازی به کمک آنها پیدا نخواهید کرد، به خاطر اینکه تا زمانیکه رفتار خوب مثبتی در رابطه با کارهایی که انجام میدهید داشته باشید تلاشهایتان نتیجه خواهد داد. | |
فال روز متولدین بهمن: شما امروز در رابطه با زندگی وسیع تر و عاقلانه تر فکر میکنید حتی اگر دلیلش را هم ندانید. دیگران به شما به چشم چراغ راهنما نگاه میکنند، به خاطر اینکه خوش بینی شما به آنها نیرویی میدهد که باعث میشود برای ادامه کارشان انگیزه پیدا کنند. ضمنا با وجود اینکه شما میتوانید به تنهایی و کاملا کار خود را انجام دهید، با این حال احساس میکنید که گیج و پریشان شده اید. در نارضایتی و ناخشنودی غرق نشوید. در عوض، به این فکر کنید که چگونه میتوانید برای دیگران خوب و موثر واقع شوید. | |
فال روز متولدین اسفند: اگر واقعا فرشتهها وجود داشته باشند، تمام امروز به تماشای شما مینشینند. به نظر میرسد دست نامرئی وجود دارد که در موقعیتهای پیچیده و دشوار راه را برای شما روشن میکند. اکنون برای این کمک و یاری نجنگید، حتی اگر نفهمید این کمک از کجا برای تان رسیده است. مطمئن شوید که اعمال شما از طرف دیگران حمایت میشود، بنابراین با شهامت باشید و ریسک کمک به دیگران را بپذیرید. در این راه میتوانید منافع و شانس و اقبالی از ژوپیتر دریافت کنید. robeka robeka.ir روبکا طالع بینی 22 خرداد فال روز چهارشنبه فال روزانه فال و طالع بینی |
متن هایی درباره کودکان کار
تنها کسی که اگه با یه شاخه گل به خونه بره ، مؤاخذه می شه
کودک گل فروش سر چهار راهه …
کودکان کار در ایران
در چشمهایشان خیره شوی
راز تلخی را می بینی
مدت هاست
بار غم را بسته اند…
حسرت بازیهای کودکی
در دلهای کوچکشان
داغ مانده است.
رؤیاهای شیرین
در جور روزگار
خاموش و خالی مانده اند…
بست نشین پیاده روها هستند
فقر و کودکان کار
آنجا که انعکاس نگاه کودکان کار،
از واکس کفشهاست!!
گم اند کفشهای پیاده ای که
برقص سوارگان پیدا می دوند!!
“شرم” میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی گرسنه ای بکشم…
متن هایی درباره کودکان کار
نردبانی که ،به اندازه دلتنگی من قد بکشد
پشت دیوار کسی یافت نشد!!!!
تکیه بر حسرت خود خواهم زد……….
متن درباره کودکان کار
خدایا کجایی…من از تو فقط یک چیز میخواهم…پیامبری که معجزه اش
حتما بخوانید: اشعار ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
خنداندن کودکان خیابانی باشد…!!!
متن های زیبا درباره کودکان کار
باز باران بی ترانه می خورد بر بام خانه
نرم نرمک می چکد غم از در و دیوار خانه کودکی ده ساله ام من
کودک کار و خیابان خسته و زخمی ز باران
وای باران! وای باران!
باز هم من ماندم و یک دسته گل باز هم من ماندم و یک دست پر!
متن کودکان کار
«باران عشق» حسرت همه این نداشته هاست. حسرت همه بیقراریها، دلتنگیها و آرزوهای بر باد رفته…
حسرت جهانی که دیگر خاکستری شده و خبری از آن صورتیِ شاد در آن نیست. دنیایی که بچه ها در آن نمی خندند و غمگیناند…
«باران عشق» قلبیست که دیگر در سینه هیچکس جا نمیشود و آن بالاها میتپد. آن بالاها می وزد، می بارد، ضجه میزند…
که بچهها را نجات دهید، که فرار کنیم از این خاکستری لعنتی… که دنیا بدون بچه ها و آن نگاه های معصوم، خیلی چیزها کم دارد، نبضاش نمیزند، نمیخندد…
حتما بخوانید: ای دست منت تو بمن بنده در دراز از ازرقی هروی
کودکان کار و خیابان
ورشکست شدن کدامین سرمایه دار، به اندازه بی سرمایه شدن تودردناک است ؟
در شیرینی ات چه ریخته ای که کامها تلخ می شوند ؟؟
متن هایی درباره کودکان کار
از پسرک فقیر پرسیدند :
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ؟
جملاتی در وصف کودکان کار
از خودم بدم آمد ، وقتی که به پسرک گفتم :
کفش هایم را خوب رنگ کن
و او گفت : خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه می کنم
robeka robeka.ir جملاتی در وصف کودکان کار روبکا عکس کودکان کار فقر و کودکان کار کودکان کار کودکان کار در ایران کودکان کار و خیابان متن درباره کودکان کار متن کودکان کار متن های زیبا درباره کودکان کار
عکس های جالب و دیدنی روز 22 خرداد 1398
برداشتن آب از دریاچه ای خشک شده در “چنای” هند/ رویترز
اتاق تخلیه استرس در نمایشگاه لوازم مصرفی برقی در شهر شانگهای چین/خبرگزاری فرانسه
عکس فارغ التحصیلی دانش آموزان مدرسه ای در “جیانگسو” چین
جنسیس جی 80 مدل 2018
استقبال از گردشگران اروپایی در بندر شهر کلمبو سریلانکا/ رویترز
بدون شرح
گاوبازی در مادرید اسپانیا/EPA
robeka robeka.ir تصاویر دیدنی تصاویرجالب تصاویرجالب و دیدنی روبکا عکس های جالب عکس های جالب و دیدنی عکس های جالب و دیدنی جدید عکس های جالب و دیدنی جهان عکس های جالب و دیدنی روز
حکایت «خر در گل مانده»
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن خسته شده بود.
برای کمک کردن دُم خر را گرفت و زور زد!
دُم خر از جای کنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست که ، تاوان بده!
مرد برای فرار به کوچهای دوید ولی بن بست بود.
خود را در خانهای انداخت.
زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود و چیزی میشست و حامله بود.
از آن فریاد و صدای بلند در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحب خانه نیز با صاحب خر همراه شد.
مرد گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت ، از بام به کوچهای فرود آمد که در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدر بیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود.
مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد ، چنان که بیمار در جا مُرد.
فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!
مرد، به هنگام فرار ، در سر کوچه ای با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد.
حتما بخوانید: شعر کودکانه نهنگ
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست!
مرد گریزان ، به ستوه از این همه ،خود را به خانۀ قاضی رساند که پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاکی خلوت کرده بود.
چون رازش را دانست ، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت و وقتی از حال و حکایت او آگاه شد ، مدعیان را به داخل خواند.
نخست از یهودی پرسید.
یهودی گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است.
قصاص طلب میکنم.
قاضی گفت: دیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.
باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید ، به پنجاه دینار جریمه محکوم شد!
جوان پدر مرده را پیش خواند.
گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد و هلاکش کرده است.
به طلب قصاص او آمدهام.
قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است ، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است.
حتما بخوانید: اشعار مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
حکم عادلانه این است که پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی ، طوری که یک نیمه ی جانش را بگیری!
جوان صلاح دید که گذشت کند ، اما به سی دینار جریمه ، بخاطرشکایت بیمورد محکوم شد!
نوبت به شوهر آن زن رسید که از وحشت سقط کرده بود ، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است که راه جبران مافات بسته باشد.
حال میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا کودک از دست رفته را جبران کند.
برای طلاق آماده باش!
شوهرش فریاد میزد و با قاضی جدال میکرد که ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید.
قاضی فریاد داد : هی ، بایست که اکنون نوبت توست!
صاحب خر همچنان که میدوید فریاد زد : من شکایتی ندارم.
میروم مردانی بیاورم.
گردآوری :بخش سرگرمی روبکا /
robeka حکایت حکایت آموزنده حکایت جالب حکایت خر حکایت خر در گل مانده حکایت طنز حکایت قدیمی حکایت های قدیمی خر در گل مانده داستان کوتاه
اشعار هوشنگ چالنگی
هوشنگ چالنگی (زاده ۱۳۲۰ خورشیدی در مسجد سلیمان)، شاعر معاصر اهل ایران است. وی فرزند رحمان چالنگی شاه امیری (ازطوایف اصلی ایل ممبینی) از ملاکین و بزرگان ایل ممبینی میباشد که پدرایشان همزمان با اکتشاف نفت از زادگاه خود روستای لاکم از توابع شهر باغملک به مسجدسلیمان آمدند و همه باغهای لاکم به نام پدرایشان می شناسند.
اشعار زیبای هوشنگ چالنگی
اکنون
خاموش ترین زبانها را در کار دارم
با پرنده ای در ترک خویش
که هجاها را به یاد نمیآورد
میرانم
میرانم
از بهار چیزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگریزم
هر شب
همه شب
در تمامی سردابه های جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است
ای آبروی اندوه من
سقوط مرا اینک! از ابرها بیبن
– چونان باژگونه بلوطی
که بر چشم پرنده ای-
بر کدامین رود بار می راندم
هر روز
همه روز
با مردی که در کنار من
مه صبحگاهی را پارو می کرد
در آواز خروسان
هر صبح
همه صبح
به کدامین تفرج می رفتم
با لبخنده ای از مادر
که به همراه می بردم
اینک شیهه اسب است که شب چره را مرصع میکند
و ترکه چوپانان
که مرا به فرود آمدن علامتی می دهد
اشعار عاشقانه هوشنگ چالنگی
ذوالفقار را فرود آر
! بر خواب این ابریشم
که از «افیلیا»
جز دهانی سرودخوان نمانده است
در آن دَم که دست لرزان بر سینه داری
این منم،که ارابه ی خروشان را از مِه گذر داده ام
آواز روستایی ست که شقیقه اسب را گلگون کرده است
به هنگامی که آستین خونین تو
! سنگ را از کفِ من می پراند
با قلبی دیگر بیا
ای پشیمان
!ای پشیمان
تا زخم هایم را به تو باز نمایم
حتما بخوانید: عکس نوشته و شعر خدایی که در این نزدیکی ست از سهراب سپهری
– من که اینک
از شیار های تازیانه ی قوم تو
پیراهنی کبود به تن دارم –
! ای که دست لرزان بر سینه نهاده ای
بنگر
اینک منم که شب را سوار بر گاو زرد
. به میدان می آورم
«میراث»
نمی توانم گفت ،
با تو این راز نمی توانم گفت
ـ در کجای دشت، نسیمی نیست
که زلف را پریشان کند –
آرام ! آرام !
از کوه اگر می گویی آرام تر بگوی!
بار گریه ای بر شانه دارم
برکه ای که شب از آن آغاز می شود
ماهی اندو هگین می گردد
و رشد شبانه ی علف
پوزه ی اسب را مرتعش می کند
آرام ! آرام ! از دشت اگر می گویی.
گیاهی که در برابر چشم من قد می کشد
در کدامین ذهن است
به جز گوسفندی که
اینک پیشاپیش گله می آید.
آه میدانم !اندوه خویشتن را من
صیقل نداده ام!
بتاب ؛ رویای من ! به گیاه و بر سنگ ،
که اینک؛ معراج تو را آراسته ام من.
گرگی که تا سپیده دمان بر آستانه ی ده می ماند
بوی فراوانی در مشام دارد
صبحی اگر هست، بگذار با حضورِ آخرین ستاره
در تلاوتی دیگر گونه آغاز شود .
ستاره ها از حلقومِ خروس تاراج می شود
تا من از تو بپرسم
ـ اکنون ؛ ای سرگردان ! در کدام ساعت از شبیم؟
انبوهیِ جنگل است که پلک مرا
بر یال اسب می خواباند
و ستاره ای غیبت می کند
تا سپیده دمان را به من باز نماید.
میراث گریه ؛ آه – در قوم من –
سینه به سینه بود .
شعرهای هوشنگ چالنگی
اکنون دیگر بیرقی بر آبم.
چشم بر هم می نهم
و با گردنم رعشه هایم را
هنجار میکنم
آیا روح به علف رسیده است؟
حتما بخوانید: متن و جملات زیبا با موضوع زندگی زیباست (4)
پس برگردم و ببینم
که میان گوش های باد ایستاده ام
تا این ماهی بغلتد و پلکهای من ذوب شوند
آه میدانم!
فرورفتن یالهای من در سنگ
آیندگان را دیوانه خواهدکرد
و از ریشه ی این یالهای تاریک
روزی دوست فرود می آید و تسلیت دوست را می پذیرد
اکنون چشم بر هم گذارم و کشف کنم
ستاره ای را که اندوهگینم می کند.
“با تو این راز نمی توانم گفت
ـ در کجای دشت نسیمی نیست
که زلف را پریشان کند
آرام
آرام
از کوه اگر می گویی
آرام تر بگوی!
برکه ای که شب از آن آغاز می شود
ماهی اندو هگین می گردد
و رشد شبانه ی علف
پوزه اسب را مرتعش می کند
آرام !
آرام !
از دشت اگر می گویی.
گیاهی که در برابر چشم من قد می کشد
در کدامین ذهن است
به جز گوسفندی که
اینک پیشاپیش گله می آید
آه میدانم
اندوه خویشتن رامن
صیقل نداده ام!
بتاب ؛ رویای من
به گیاه و بر سنگ
که اینک؛ معراج تو را آراسته ام من
گرگی که تا سپیده دمان بر آستانه ی ده می ماند
بوی فراوانی در مشام دارد
صبحی اگر هست
بگذار با حضور آخرین ستاره
در تلاوتی دیگر گونه آغاز شود
ستاره ها از حلقوم خروس
تاراج می شود
تا من از تو بپرسم
ـ اکنون ؛ای سرگردان !
در کدام ساعت از شبیم؟
انبوهی جنگل است که پلک مرا
بر یال اسب می خواباند
و ستاره ای غیبت می کند
تا سپیده دمان را به من باز نماید.
میراث گریه ؛آه
در خانه ام
سینه به سینه بود”
هوشنگ چالنگی
گردآوری:روبکا/robeka.ir
robeka robeka.ir اشعار زیبای هوشنگ چالنگی اشعار عاشقانه هوشنگ چالنگی اشعار هوشنگ چالنگی ترانه های هوشنگ چالنگی چالنگی روبکا شعر هوشنگ چالنگی شعر و ترانه شعرهای چالنگی شعرهای هوشنگ چالنگی هوشنگ چالنگی